بسیج مهندسین استان فارس
بصیرت و ولایت مداری ملت ایران |
حافظه تاریخی مردم ایران آنقدر کوتاه نیست که با تصویر سازیهای غلط، از کارنامه مردودی فتنه گران چشمپوشی کنند
بسمه تعالی
9دی روز بیداری و خروش و حضور ملتی است که به مقدساتش، نظامش و سالار شهیدانشان توهین شده بود و کاسه صبرشان لبریز. در 9 دی ملت همیشه بیدار و آگاه ایران اسلامی یکبار دیگر نشان داد که همواره با بصیرت به وصایای امام راحلشان گوش می دهند و جایگاه قدسی ولایت و امامت و میراث ماندگار و جاودان عاشورا و کربلا تا همیشه تاریخ خطوط قرمزشان است.
اکنون با تعظیم به مقام شامخ شهیدان و جانبازان عرصه مقابله با فتنه سال 88 ،اعلام میکنیم حافظه تاریخی مردم ایران آنقدر کوتاه نیست که با تصویر سازیهای غلط، از کارنامه مردودی فتنه گران چشمپوشی کنند که غفلت از آن ممکن است در هر مقطع از تاریخ آینده این کشور به گونه ای پیچیده تر و خطرناک تر بازتولید و عملیاتی شود، که تداوم بصیرت و ولایت مداری ملت ایران به فضل الهی اجازه تکرار چنین تجربه تلخی را نخواهد داد.
برچسبها:
اصل ولايت فقيه-پذيرش ولايت فقيه-مسئله ولايت فقيه
اين مسأله را مىتوان در دو بُعد انديشهاى و عملى مورد بررسى قرار دارد: 1- انديشه و تئورى: اولين پرسش درباره ولايت فقيه، اين است كه آيا ولايت فقيه جزء مسائل اعتقادى است و در حوزه علم كلام و عقايد اسلامى بايد مطرح شود؟ يا از مسائل فقهى و فرعى دينى است كه در حوزه فقه، بايد از آن سخن گفت؟ در اين زمينه دو ديدگاه وجود دارد: گروهى برآنند كه مسأله ولايت فقيه، جزء مسائل فقهى و فرعى است و بايد در فقه مطرح شود. گروه ديگرى (اكثريت) بر اين باورند كه مسأله ولايت فقيه، از سنخ مسأله امامت و ولايت ائمه معصومين(ع) است و در زمره مسائل كلامى - اعتقادى به شمار مىرود.
اگر مسأله ياد شده فقهى باشد، در اين صورت از وظيفه فقيه و اقدام براى تصدى ولايت و نيز وظيفه مردم در قبول ولايت و اطاعت و فرمانبردارى از ولىفقيه سخن مىرود. اما اگر آن را كلامى بدانيم، از نصب خداوند يا معصومين(ع) بحث خواهيم كرد. بدين بيان كه ائمه(ع) از سوى خداوند، در عصر غيبت، فقها را جانشين خود در امر ولايت و سرپرستى دين و دنياى مردم قرار دادهاند.
به بيان روشنتر امام وظيفه شرعى دارد كه رهبرى جامعه اسلامى را بر عهده بگيرد بر مردم نيز واجب است كه به رهبرى او گردن نهند و از وى پيروى كنند.
اين از منظر فقهى مسأله است. در اين نگاه امامت و ولايت، تكليف مردمى مىشود و خداوند امر تعيين و انتخاب حاكم را به خودشان واگذار كرده است و آنان اختيار دارند هر كس را بخواهند انتخاب كنند و يا هر كس كه خود بدين وظيفه قيام واقدام كرد، از او تمكين و اطاعت كنند ولى گاهى گفته مىشود كه «ولايت فقيه» - با حفظ جنبههاى فقهى آن - از جايگاه بلندى برخوردار است و از مسائل كلامى و اعتقادى محسوب مىشود. توضيح آن كه علم «كلام» در معناى خاص آن، علمى است كه به مباحث مربوط به اصول دين (توحيد، نبوت، معاد و امامت) ميپردازد. پس از اثبات نبوت در علم كلام، اين سؤال پيش مىآيد كه بعد از پيامبر اسلام، مسأله رهبرى و جامعه اسلامى چه مىشود؟ به دنبال اين سؤال، بحث امامت مطرح مىگردد و شيعه بر طبق ادلهاى كه دارد حق رهبرى جامعه را پس از پيامبر اسلام(ص) با امامان معصوم(ع) مىداند.
پس از اثبات امامت پيشواى معصوم، اين سؤال مطرح مىشود كه در زمانى مثل عصر ما - كه عملاً دسترسى به امام معصوم وجود ندارد - تكليف مردم و رهبرى جامعه اسلامى چيست؟ به دنبال اين سؤال، بحث ولايتفقيه مطرح مىشود؛ بدين معنا كه خداوند براساس ضرورت حفظ نظام اجتماعى بشر و وجوب هدايت جوامع بشرى در عصر غيبت، همان منصب امامت ولايت معصومين(ع) را براى فقهاى واجد شرايط قرار داده و آنان را به جانشينى امامان معصوم نصب عام كرده است و مردم علاوه بر التزام عملى بر فرمانهاى او، بايد اعتقاد قلبى هم به ولايت آنان داشته باشند. از آن جا كه مشهور است «تقليد در اصول دين جايز نيست» برخى تصور كردهاند كه چون مسأله ولايت فقيه از مباحث اصول دين و علم كلام است، بنابراين - مانند بحث اثبات وجود خدا و يا نبوت پيامبر(ص) - هر كس خودش بايد درباره آن تحقيق كند و تقليدى نيست. اما واقعيت اين است كه چنين تصورى درست نيست و در اين رابطه بايد بگوييم : اولاً، اين گونه نيست كه هر مسألهاى كه از مسائل علم كلام و از فرعهاى مربوط به اصول دين باشد، تقليد در آن جايز نيست و هر شخص خودش بايد با دليل و برهان معتبر آن را اثبات كند؛ بلكه بعضى از مسائل كلامى وجوددارد كه مردم بايد در آن تقليد كنند و ببينند كه افراد صاحبنظر در آن زمينه چه مىگويند؛ مثل سؤال شب اول قبر، درجات بهشت، دركات جهنم و... بسيارى از ما تاكنون در اين باره تحقيق نكردهايم و تخصص لازم هم براى تحقيق در مورد آنها نداريم، بلكه با خواندن كتابها و يا شنيدن سخنان بزرگان دين، مطالبى آموختهايم و به آنها اعتقاد داريم.
مسأله «ولايت فقيه» گرچه از جهتى يك مسأله كلامى و از فروع بحث نبوت و امامت است، اما به لحاظ ماهيتى، از آن دسته مسائلى است كه هر شخص خودش توانايى و تخصص لازم براى تحقيق در آن مورد را ندارد؛ ازاينرو بايد به گفته اشخاص متخصص و مورد اعتماد، تكيه كند. ثانياً، مسأله ولايت فقيه - هر چند يك مسأله كلامى و از فروع مربوط به مباحث اصول دين است - اما از اين نظر كه رعايت حكم ولى فقيه بر مردم واجب است و يا اين كه وظيفه ولىفقيه حدود اختيارات او و... يك بحث فقهى به شمار مىرود و به همين دليل، فقها در نوشتهها و مباحث فقهى خود، از آن بحث كردهاند. شكى نيست كه در مسائل مربوط به فقه (يا همان فروع دين) تقليد نه تنها جايز است؛ بلكه نسبت به بسيارى از افراد واجب مىباشد.
براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- آيتاللهجوادى آملى، ولايت فقيه، ص 351 تا 359 2- محمد مهدى نادرى قمى، نگاهى گذرا به نظريه ولايت فقيه (برگرفته از مباحث استاد مصباح يزدى)، ص 82 و 83). 2- بررسى بعد عملى مسأله: احكام و مسايل اسلامى را مىتوان به دو دسته احكام شرعى فردى و احكام اجتماعى و سياسى تقسيم نمود.
در احكام شرعى فردى هر شخصى براى تعيين وظيفه و تكليف خود به مجتهد اعلم كه در كشف و استنباط احكام از ديگران تواناتر است و او را به عنوان مرجع تقليد خود برگزيده، مراجعه مىكند. در چنين احكامى از آنجا كه به فرد تعلق دارد نه به جامعه، تعدد مراجع و فتاواى مختلف هيچگونه مشكلى به بار نمىآورد، هر شخص موظف به تقليد از مرجع تقليد خود مىباشد.
اما مسايل اجتماعى به دو دسته تقسيم مىشوند: اول - مسائل اجتماعى كه به سياست كل نظام اسلامى برمىگردد و در آن موضوع حكم حكومتى، قوانين و مقررات الزامى از طرف دولت اسلامى وجود دارد كه تكتك افراد را موظف به اطاعت و اجراى آن مىسازد. در اين قبيل موارد حال مىخواهد سياسى باشد مانند قطع رابطه با آمريكا يا اقتصادى باشد مانند پرداخت ماليات و يا اجتماعى باشد مثلاً قوانين و مقررات راهنمايى و رانندگى در اين قبيل مسائل تمامى افراد جامعه اعم از ولىفقيه، مراجع تقليد و مقلدان آنها هم موظف به اجراى فرامين و مقررات حكومت بوده، هر چند نظر مرجع تقليدشان مغاير با آن باشد، زيرا از آنجا كه چندگانگى ديدگاهها، خصوصاً در مسائل كلان، سرنوشتساز و مشكلآفرين خواهد بود و چه بسا باعث هرج و مرج و حتى اختلال نظام زندگى اجتماعى مىشود، ضرورت دارد در عرصه اجتماعى يك ديدگاه در كشور حاكم گردد كه اولاً از سوى فقيه آگاه به مسائل سياسى و اجتماعى ارائه شده باشد و ثانياً داراى رسميت باشد و ثالثاً صاحب آن ديدگاه از سوى تعداد قابل توجهى از مجتهدان خبره به عنوان اعلم در مسائل اجتماعى معرفى گرديده باشد كه همان ولىفقيه جامعالشرايط مىباشد، لذا مبناى تصميمگيرى در مسائل كشور و حل معضلات و اجراى احكام اسلامى همين ديدگاه رسمى قرار مىگيرد.
خلاصه در چنين مواردى اگر بين فتواى مراجع تقليد با نظر حكومت تعارض و اختلاف پيش بيايد، نظر حكومت و ولىفقيه هميشه مقدم است، چنان كه فقها در مورد قضاوت تصريح كردهاند و حتى در رسالههاى عمليه هم آمده است كه اگر يك قاضى شرع در موردى قضاوت كرد قضاوت او براى ديگران حجت است و نقض حكم او حتى از طرف قاضى ديگرى كه اعلم از او باشد حرام است، (كتاب نقد، شماره 7، ص 73). حضرت امام در اينباره مىفرمايند: «قيام براى تشكيل حكومت و اساس دولت اسلامى از قبيل واجب كفايى است. بر فقهاى عدول پس اگر يكى از آنان موفق به تشكيل حكومت شود ديگران بايد از او تبعيت كند»، (امام خمينى، كتابالبيع، ج 2، ص 465 و 466).
در اين مسأله هيچگونه اختلافى بين فقهاء نيست و آيتاللهفاضل نيز همين نظر را دارند، (استفتا از دفتر معظمله).
دوم - اما در مسائل اجتماعى كه در عين اجتماعى بودن كارى به امور حكومتى و قوانين و مقررات دولتى ندارد و از طرف حكومت دولت امر و نهى در آن زمينه وجود ندارد در اينجا اگر مرجع تقليد نظر خاصى داشته باشد بايد نظر مرجع تقليد اجرا گردد. مثلاً در برخى عملياتهاى بانكى مراجع تقليد نظرات خاصى دارند و از آنجا كه حكومت اسلامى مردم را موظف به انجام آنها نكرده و مردم مخيرند، لذا بايد نظر مرجع تقليد را اطاعت نمود.
براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- آيتاللهجوادى آملى، ولايتفقيه، ص 47 2- كاظم قاضىزاده، انديشههاى فقهى سياسى امام خمينى، ص 2 3- حسنعلى نوروزى، نظام سياسى اسلام، ص 93 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 3/100112270
برچسبها:
برچسبها:
روحیه مقاومت و ایستادگی مایه آبرو و اعتبار نیروهای مسلح است (۱۳۹۳/۰۹/۰۹ - ۱۲:۰۶)
فرمانده کل قوا، تقویت روزافزون روحیه ی عزم و آمادگی برای فداکاری را ضروری برشمردند و گفتند: درس قرآن کریم به ما این است که اگر ایمان قوی و روحیه ایستادگی وجود داشته باشد، حتی با امکانات و تجهیزات محدود نیز امکان غلبه و پیروزی بر دشمن وجود دارد.
ایشان با اشاره به مرزهای گسترده آبی کشور و سرمایهگذاری وسیع دشمن در این منطقه، خاطرنشان کردند: نیروهای مسلح ما باید بدون در نظر گرفتن محاسبات سیاسی، آمادگیهای خود را دائماً افزایش داده و با شناسایی خلأهای خود و همچنین بررسی امکانات و نقاط ضعف دشمن، برنامهریزی های راهبردی انجام دهند.
حضرت آیت الله خامنهای، دوران صلح را فرصت مغتنمی برای خدمت نیروهای مسلح در بخشهای علمی، سازندگی و افزایش بازدارندگی خواندند و گفتند: مسئله آبادسازی سواحل مکران نیز جزء همین کارهای اساسی است که باید با همکاری دولت، برنامههای مورد نظر در این منطقه با سرعت بیشتری دنبال شود.
فرمانده کل قوا در پایان سخنان خود با اشاره به فداکاریهای نیروی دریایی در مقاطع مختلف بخصوص در دوران دفاع مقدس، افزودند: نیروی دریایی هم برای نیروهای مسلح و هم برای کشور مایه آبرو و عزت بوده و یاد شهدای این نیرو از جمله شهدای فداکار ناوچه پیکان همواره در تاریخ این کشور ماندگار خواهد بود.
پیش از سخنان رهبر معظم انقلاب، امیر دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش ضمن گرامیداشت سالروز هفتم آذر گفت: ارتقای آمادگی رزمی و توان رزمی نداجا، افزایش سطح ایمنی، تمرکز بر آموزش های علمی، اثبات اقتدار نیروی دریایی در عرصه عمل و انتقال فرهنگ اسلامی ایرانی به آن سوی مرزهای سرزمینی، حضور اثربخش در آبهای آزاد و کمک به کشتی های سایر کشورها و استقرار نیروی دریایی در سواحل مکران با هدف آباد سازی منطقه از جمله اقدامات و برنامه های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است.
برچسبها:
زیارت عاشورا
اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا بْنَ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند
رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یا خِیَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا
رسول خدا سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر تو اى
بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْک یَا بْنَ فاطِمَةَ
فرزند امیر مؤ منان و فرزند آقاى اوصیاء سلام بر تو اى فرزند فاطمه
سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْک یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ
بانوى زنان جهانیان سلام بر تو اى که خدا خونخواهیش کندو فرزند چنین کسى و اى کشته اى که انتقام
الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْک وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک عَلَیْکمْ
کشته گانت نگرفتى سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب
مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ
من سلام خدا باد همیشه تا من برجایم و برجا است شب و روز اى ابا عبداللّه
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِک عَلَیْنا وَعَلى
براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر
جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُک فِى السَّمواتِ عَلى
همه اهل اسلام و گران و عظیم گشت مصیبت تو در آسمانها بر
جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ریختند شالوده ستم و بیدادگرى
عَلَیْکمْ اَهْلَ الْبَیْتِ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکمْ عَنْ مَقامِکمْ وَاَزالَتْکمْ عَنْ
را بر شما خاندان و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از
مَراتِبِکمُ الَّتى رَتَّبَکمُ اللَّهُ فیها وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکمْ وَلَعَنَ اللَّهُ
آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود و خدا لعنت کند مردمى که شما را کشتند و خدا لعنت کند
الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَاِلَیْکمْ مِنْهُمْ
آنانکه تهیه اسباب کردند براى کشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى شما
وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیاَّئِهِم یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ
از ایشان و از پیروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان اى اباعبداللّه من تسلیمم و در صلحم
سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَلَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ
با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با هر کس که با شما در جنگ است تا روز قیامت و خدا لعنت کند خاندان زیاد
وَآلَ مَرْوانَ وَلَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَلَعَنَ
و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را و
اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ
خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند
وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِک بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِک فَاَسْئَلُ اللَّهَ
و به راه افتادند براى پیکار با تو پدر و مادرم بفدایت که براستى بزرگ شد مصیبت تو بر من پس مى خواهم از
الَّذى اَکرَمَ مَقامَک وَاَکرَمَنى بِک اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِک مَعَ اِمامٍ
آن خدائى که گرامى داشت مقام تو را و گرامى داشت مرا بخاطر تو که روزیم گرداند خونخواهى تو را در رکاب آن امام
مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى
یارى شده از خاندان محمد صلى اللّه علیه و آله خدایا قرار ده مرا
عِنْدَک وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ یا اَبا
نزد خودت آبرومند بوسیله حسین علیه السلام در دنیا و آخرت اى ابا
عَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَاِلى رَسُولِهِ وَاِلى امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ
عبداللّه من تقرب جویم به درگاه خدا و پیشگاه رسولش و امیرالمؤ منین و فاطمه
وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْک بِمُوالاتِک وَبِالْبَراَّئَةِ [مِمَّنْ قاتَلَک وَ
و حسن و شما بوسیله دوستى تو و بوسیله بیزارى از کسى که با تو مقاتله کرد و
نَصَبَ لَک الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
جنگ با تو را برپا کرد و به بیزارى جستن از کسى که شالوده ستم و ظلم
عَلَیْکمْ وَاَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ] مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِک وَبَنى
بر شما را ریخت و بیزارى جویم بسوى خدا و بسوى رسولش از کسى که پى ریزى کرد شالوده این کار را و پایه گذارى کرد
عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکمْ وَعلى اَشْیاعِکمْ بَرِئْتُ
بر آن بنیانش را و دنبال کرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پیروان شما بیزارى جویم
اِلَى اللَّهِ وَاِلَیْکمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکمْ بِمُوالاتِکمْ وَمُوالاةِ
بدرگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان و تقرب جویم بسوى خدا سپس بشما بوسیله دوستیتان و دوستى
وَلِیِّکمْ وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکمْ وَالنّاصِبینَ لَکمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر آئَةِ
دوستان شماو به بیزارى از دشمنانتان و برپا کنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بیزارى
مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ
از یاران و پیروانشان من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما
حارَبَکمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاکمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى
در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد و درخواست کنم از خدائى که
اَکرَمَنى بِمَعْرِفَتِکمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکمْ وَرَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکمْ
مرا گرامى داشت بوسیله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزیم کند بیزارى جستن از دشمنانتان را
اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکمْ قَدَمَ
به اینکه قرار دهد مرا با شما در دنیا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پیش شما گام
صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکمْ
راست و درستى (و ثبات قدمى ) در دنیا و آخرت و از او خواهم که برساند مرا به مقام پسندیده شما
عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَاِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ]
در پیش خدا و روزیم کند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشکار گویاى [به حق ]
مِنْکمْ وَاَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّکمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى
که از شما (خاندان ) است و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى که شما نزد او دارید که عطا کند
بِمُصابى بِکمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها
به من بوسیله مصیبتى که از ناحیه شما به من رسیده بهترین پاداشى را که مى دهد به یک مصیبت زده از مصیبتى که دیده براستى چه
وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَللّهُمَّ
مصیبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمین خدایا
اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْک صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ
چنانم کن در اینجا که ایستاده ام از کسانى باشم که برسد بدو از ناحیه تو درود و رحمت و آمرزشى
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَماتى مَماتَ
خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَابْنُ آکلَةِ
محمد و آل محمد خدایا این روز روزى است که مبارک و میمون دانستند آنرا بنى امیه و پسر آن زن
الاَْکبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِک وَلِسانِ نَبِیِّک صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
جگرخوار ( معاویه ) آن ملعون پسر ملعون ( که لعن شده ) بر زبان تو و زبان پیامبرت که درود خدا بر او
وَآلِهِ فى کلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّک صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
و آلش باد در هر جا و هر مکانى که توقف کرد در آن مکان پیامبرت صلى اللّه علیه و آله
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْک
خدایا لعنت کن ابوسفیان و معاویه و یزید بن معاویه را که لعنت بر
اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ
ایشان باد از جانب تو براى همیشه و این روز روزى است که شادمان شدند به این روز دودمان زیاد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان
الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْک وَالْعَذابَ
حضرت حسین صلوات اللّه علیه را خدایا پس چندین برابر کن بر آنها لعنت خود
[ الاَْلیمَ ] اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْک فى هذَاالْیَوْمِ وَفى مَوْقِفى هذا
و عذاب دردناک را خدایا من تقرب جویم بسوى تو در این روز و در این جائى که هستم
وَاَیّامِ حَیوتى بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّک وَآلِ
و در تمام دوران زندگیم به بیزارى جستن از اینها و لعنت فرستادن بر ایشان و بوسیله دوست داشتن پیامبرت و خاندان
نَبِیِّک عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ
پیامبرت که بر او و بر ایشان سلام باد
پس مى گوئى صد مرتبه :
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ
خدایا لعنت کن نخستین
ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِک اَللّهُمَّ
ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرین کسى که او را در این زور و ستم پیروى کرد خدایا
الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ
لعنت کن بر گروهى که پیکار کردند با حسین علیه السلام و همراهى کردند و پیمان بستند و از هم پیروى کردند
عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً
براى کشتن آن حضرت خدایا لعنت کن همه آنها را
پس مى گوئى صد مرتبه :
اَلسَّلامُ عَلَیْک یا
سلام بر تو اى
اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک عَلَیْک مِنّى سَلامُ اللَّهِ
ابا عبداللّه و بر روان هائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد
[ اَبَداً ] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى
همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار
لِزِیارَتِکمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى
زیارت من از شما سلام بر حسین و بر على بن الحسین و بر
اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین
پس مى گوئى :
اَللّهُمَّ خُصَّ
خدایا مخصوص گردان
اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ
نخستین ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را
اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ
خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبیداللّه پسر زیاد و پسر مرجانه را
وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَآلَ زِیادٍ وَآلَ مَرْوانَ اِلى
و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفیان و دودمان زیاد و دودمان مروان را تا
یَوْمِ الْقِیمَةِ
روز قیامت
پس به سجده مى روى و مى گوئى :
اَللّهُمَّ لَک الْحَمْدُ حَمْدَ
خدایا مخصوص تو است ستایش
الشّاکرینَ لَک عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللّهُمَّ
سپاسگزاران تو بر مصیبت زدگى آنها ، ستایش خداى را بر بزرگى مصیبتم خدایا
ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَک
روزیم گردان شفاعت حسین علیه السلام را در روز ورود ( به صحراى قیامت ) و ثابت بدار گام راستیم را در نزد خودت
مَعَ الْحُسَیْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْه ِالسَّلامُ
با حسین علیه السلام و یاران حسین آنانکه بى دریغ دادند جان خود را در راه حسین علیه السلام
التماس دعا
برچسبها:
به مناسبت شهادت یگانه بانوه ای عالم امکان و مادر سادات- شهادت شهدای عملیات ولفجر یک و شهید حاج سید مجتبی ایزدخواه
هیئت جانبازان.تبریز در تاریخ ۲۰ فروردین ۹۲ در مسجد حاج رفیع واقع در چهاره منصور در ساعت ۶:۳۰ برگذار خواهد شد
شهید باصر یادش بخیر قبل عملیات بدر من در سد دذ دید بوسید
گفت سید با تن زخمی دوباره آمدی جبهه مداح جبهه شهادت بود
عزیزانم کد های با لا بزنید هم تصاویر شهدا و هم خاطرات من بخوانید
چون مریض هستم از همه شما شرمنده می باشم فقط همه شما را
دعا می کنم الهی همه ما را عاقبت بخیر بفرما
الهی ما را سر بازان واقی امام عصر قرار بده
الهی امام خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی و کنار حضرت مهدی نگه دار امین
بسم رب الشهداء و الصدیقین به گزارش جهان نیوز، این تصویر در مقر یکی از یگان های زیر مجموعه لشکر ده سیدالشهدا(ع) و احتمالا در سال 1365(حوالی عملیات کربلای یک) برداشته شده است. بقایای پیکر یک بسیجی که لحظاتی قبل با آتش دشمن قطعه قطعه شده است جمع آوری گردیده تا به تعاون تحویل شود و به عقبه منتقل گردد. عباس های عزیزم نگاه کنید بنیاد پدرا مادر های شما را در کجا نگه داری می کند برای هنر فروشان پولهای میلاردی هست برای نگه داشتن پدر مادر شهید از شهرداری گدای می کنند اثلا دوستان شهیدم در اتاق های بنیاد شهید جانبازان باز کنید با جعبه بسگوت شگلات روی میز های کار مندان گذاشتند هم مفت خوری می کنند هم به ریش شهید جانباز می خندند در اخر می خواهیم حرف بزنیم درس ایثار میدهند کار مندان بنیاد شهید جانبازان از اسم ایثار هم بوی نبردند طلب کار مان هم می کنند عجبا |
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
تمام گشته قرارم خدا کند که بیایی کس به جز تو ندارم خدا کند که بیایی
خزان عمر من آمد به سر نیامده هجرت گل همیشه بهارم خدا کند که بیایی
چه می شود گل زهرا به صبح آدینه ببینمت به کنارم خدا کند که بیایی
اگر چه غرق گناهم تو مهربانی کن گلی به پای تو خارم خدا کند که بیایی
ز بس که جمعه شمردم به انتظار تو ای ماه برون شد ز شمارم خدا کند که بیایی
فدای مقدم تو ای مسافر زهرا تمام ایل و تبارم خدا کند که بیایی
بگو آقا امروز دست خالی نیامدم ، عمّه جانت زینب را واسطه قرار دادم ، دم دروازه کوفه گرم خطبه خواندن بود ، شنید صدای آشنائی به گوش می آید ، همین که سر از محمل بیرون کرد ببیند سر بریده حسین بالای نی است ،
سرت به خانه دل دهم ولی چکنم که پای نیزه بلند است و دست من کوتاه
دیده ام مانده به در تا که بیایی ای دوست رخ نورانی خود بنمایی ای دوست
چون گدایان درت تا به نوایی برسم یاد من هم بده آداب گدایی ای دوست
در شهر حلّه جوان نصرانی بود که مادری مسلمان داشت و شیعه بود ، هر چه این مادر به فرزندش نصیحت می کرد و می گفت مادر بیا مسلمان شو ، پسر گوش نمی کرد ، می خندید و او را مسخره می کرد کار به جایی رسید که مادر دلسرد و مأیوس شد . یک روز گفت : پسرم دنیا پستی و بلندی دارد ، خوب و بد بسیار دارد حالا که به حرف من گوش نمی کنی من یک خواهش از تو دارم ، گفت : بگو مادر . گفت : پسرم اگر روزی آمد گرفتار شدی ، اگر روزی آمد تنها و بی کس شدی . در خانه هر کسی رفتی جوابت را نداد ، وقتی از همه قطع امید کردی ، متوسل شو به ابا صالح المهدی ، اگر از دل و جان صدایش بزنی کمکت می کند . جوان گفت : مادر جان ابا صالح کیه ؟ گفت پسرم او دادرس بیچارگان است ، او دوای دردمندان است .
چند وقت گذشت نزدیک پائیز بود این جوان شغلش روغن فروشی بود برای خرید روغن از شهر خارج شد ، روغنها را از چادر نشیانان خریداری کرد ، و در راه باز گشت تصمیم گرفت از شدّت خستگی نیمه شب در دل بیابان بماند و استراحت کند و فردا صبح حرکت کند ، از قضا عده ای که همراه او بودند همه دارایی اش را دزدیدند فردا ظهر از فشار گرما و تشنگی بیدار شد خودش را وسط بیابان تنها دید بلند شد ، گفت خدایا چکنم؟ من در این بیابان تنها جان می دهم کسی هم خبر ندارد ، آنچنان مضطرب شد و به حالت انابه افتاد ، یادش افتاد مادرش سفارش کرده بود : هر موقع مضطرب شدی و دادرسی پیدا نکردی بگو( یا ابا صالح ادرکنی ) چند مرتبه از سوز دل صدا زد ( یا اباصالح المهدی ) تا از هوش رفت .
یک وقت متوجه شد یک آقای زیبایی کنارش نشسته است با مهربانی خاص آب در دهانش می ریزد . حالا از زبان جوان گوش کنید تا این آب به گلویم رسید آنچنان گوارا بود که فوراً عطش من برطرف شد ، قوت گرفتم ایستادم ، سلام کردم ، گفتم آقا شما چه کسی هستی ؟ فرمودند : من حجة بن الحسن هستم . آی جوان وقتی به حله رسیدی مذهب مادرت را انتخاب کن ، گفتم باشد آقا ، به روی چشمم ، چند قدمی با آقا رفتم یک وقت با تعجب دیدم به شهر حله رسیدیم صدا زدم آقا حالا که لطف فرمودید مرا از هلاکت نجات دادید برویم خانه تا کارتان را تلافی کنم . فرمودند : نه هزاران گرفتار از شیعیان ما الان دارند من را صدا می زنند من باید بروم به دادشان برسم.
برچسبها: